سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به تو گمان نیک برد با نیکویى در کار گمان وى را راست دار [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

داخل کعبه تصویر پیامبران و  ابراهیم در زمان پیری و تصویر فرشتگان و عیسی و مریم و در کنار مادر مریم و فرشتگان بود."


منبع: به نقل از کتاب عربی الازراقی ص110


کعبه بارها قبل و بعد از اسلام ویران شد و دوباره ساخته شد.در دوران جوانی حضرت محمد سیل کعبه را وبران کرد و سران عرب ان را دوباره ساختند.


بعد از واقعه ی کربلا یزید ابن معاویه لشکری را به مکه فرستاد تا مسجد پیامبر و کعبه را ویران کنند و4  دیوار کعبه کاملا ویران شد.بعد از مرگ یزید عبدالله این زبیر و یارانش کعبه را دوباره ساختند. اما سربازان بنی امیه به مکه بازگشتند و عبدالله ابن زبیر را دار زدند و جسدش را 3 ماه بر دروازه های مکه آویزان کردند و کعبه را از پایه ویران نمودند.بعد در عراق مختار به قدرت رسید و بنی امیه را قتل عام کرد و کعبه را دوباره ساخت.


کعبه در سال 317 هجری به آتش کشیده شد اما زیربنای آن باقی ماند و در سال 1981 میلادی مسلمانان سنی وهابی با تانک به کعبه حمله کرده و دیوار شرقی و جنوبی آن را خراب کردند.ولی مردم مکه دوباره آن را بازسازی نمودند.


در حدود 1 سال و نیم مسلمانان به سمت اورشلیم نماز می خواندند و قرآن درباره ی دلیل آن سکوت می کند تا اینکه قیله به کعبه تغییر پیدا می کند.


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

آیا می‌دانستید در برج ایفل دو و نیم میلیون پیچ به کار رفته است؟


آیا می‌دانستید طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار کیلومتر است؟


آیا می‌دانستید هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمتر عبور کند؟


آیا می‌دانستید تنها موجودی که میتواند به پشت بخوابد انسان است؟


آیا می‌دانستید چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد؟


آیا می‌دانستید فیل بالغ در روز بطور متوسط دویست و بیست کیلوگرم غذا و دویست لیتر آب مصرف میکند؟


آیا می‌دانستید اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ میشوند؟


آیا می‌دانستید کوههای آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند میشوند؟


آیا می‌دانستید همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند؟


آیا می‌دانستید وزن کوه یخی با حجم متوسط، بیست میلیون تن است؟


آیا می‌دانستید حس بویایی انسان قادر به دریافت و تشخیص ده هزار بوی متفاوت است؟


1) آیا می دانستید وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می نشیند، میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می شود.
?) آیا می دانستید تنها لغتی که در انگلیسی با تمام اصوات، پشت سر هم ادا می شود sudcontinental می باشد.
?) آیا می دانستید که تیزپروازترین پرنده در جهان، «پرستوک» نام دارد قادر است با سرعتی بیش از ???کیلومتر در ساعت پرواز کند.
?) آیا می دانستید فاصله بین مچ دست تا آرنج برابر با طول کف پا است.
?) آیا می دانستید شیشه در ظاهر جامد به نظر می رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می کند.
?) آیا می دانستید در هر ثانیه بیش از ???? بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون برخورد می کند و تصویری را که شما تماشا می کنید، بوجود می آورد.
?) آیا می دانستید سوسک ها با سرعت یک متر در ثانیه، سریع ترین جانوران شش پا می باشند.


آیا می‌دانستید یک قطره آب دارای یک‌ صد میلیارد اتم است؟


آیا می‌دانستید تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند؟


آیا می‌دانستید خورشید روزانه معادل صد و بیست و شش هزار میلیارد اسب بخار انرژی به زمین می‌فرستد؟


آیا می‌دانستید گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی میماند؟


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

طلبه ای نزد پدر روحانی ماکاریو رفت و از او خواست بهترین راه جلب رضایت خدا را به او بگوید .


ماکاریو گفت : به گورستان برو و به مرده ها توهین کن .


طلبه دستور پدر روحانی را انجام داد و روز بعد نزد او برگشت .


پدر روحانی گفت : جواب دادند ؟


- نه .


- پس برو آنها را ستایش کن .


طلبه اطاعت کرد و همان روز عصر ، نزد پدر روحانی برگشت .  پدر از او پرسید : که آیا مرده ها جواب داده اند ؟


طلبه گفت نه .


پدر روحانی گفت : برای جلب رضایت خدا همین طور رفتار کن . نه به ستایش های مردم توجه کن و نه به تحقیرها و تمسخرهایشان .


این طور می توانی راه خودت را در پیش بگیری . 


 


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح













علم اندوزی

«لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران».(1)

کورحقیقی

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»(2)

آزادگی

«همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند.»(3)

غیبت

«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت: از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم». (4)

سخن چینی

«مردی به اندیشمندی گفت: فلان شخص، دیروز از تو بدگویی می کرد. اندیشمند گفت : از چیزی سخن گفتی که او از روبه رو گفتن آن با من شرم داشت»(5)

تجسس

«حکیمی گفته است: آن که عیب های پنهانی مردم را جست و جو کند، دوستی های قلبی را بر خود حرام می کند.»(6)

غفلت

«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.»(7)

بخل

بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم ؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » (بقره 249) باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست .» (بقره 249)(8)

تکبر

«آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد ، عابد او را گفت : آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد .»(9)

افسوس پادشاه به هنگام مردن

گویند پادشاهی به بیماری سختی مبتلا شد. طبیب از او خواست که وصیتش را بیان کند. در این هنگام ، پادشاه برای خود کفنی انتخاب کرد. سپس دستور داد تا برایش قبری آماده کنند. آن گاه نگاهی به قبر انداخت و گفت « ما أغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه؛ مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت.» (حاقه 28 و 29) و در همان روز جان داد .(10)

عقل، بزرگترین نعمت الهی

«روزی پادشاهی به بهلول گفت : بزرگترین نعمت های الهی چیست؟ بهلول جواب داد : بزرگترین نعمت های الهی عقل است. خواجه عبدالله انصاری نیز در مناجات خود گوید: خداوندا آن که را عقل دادی ، چه ندادی و آن که را عقل ندادی ، چه دادی؟»(11)

محافظت از خویشتن

« پادشاهی به عارفی رسید، از او پندی خواست. عارف گفت: هر آنچه را در آن امید رستگاری است، بگیر و آنچه را در آن خطر هلاکت است ، رها کن»(12)

عبرت

« گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت ، دید که بهلول ، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم ، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»(13)

خطر سلامتی و آسایش

«آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت : خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم ، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه ، از یاد خدا غافل می مانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»(14)

پی نوشت :


1- شیخ بهائی ، حکایت و حکمت ص 143.
2- نک ، حبیب الله شریف کاشانی ، ریاض الحکایات ص 128.
3- کشکول ص 415.
4- همان ، ص 172.
5- نک : همان ص 391.
6- همان ، ص 347
7- عارفان، ص 48. به نقل از: حکایت و حکمت ، ص 19.
8- حسین خرمی ، لطایف و حکایت های قرآنی ، صص 31 و 32.
9- کشکول ، ص 335.
10 - حکایت و حکمت ، ص 126.
11- محمود همت ، ماجرای بهلول عاقل ص 34.
12- نک : کشکول صص 295 و 296 .
13- حسین دیلمی؛ حکایت و حکمت ، ص 87
14- عبدالله نیازمند، لطیفه و حکایت بهلول ، ص 76 .


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

لوکاس راهب به همراه شاگردش از دهی میگذشت . پیرمردی از او پرسید : ای قدیس ، چگونه به خدا برسم ؟ لوکاس پاسخ داد : خوش بگذران و با شادی ات خدا را نیایش کن .و به راه خود ادامه دادند . کمی بعد به مرد جوانی برخوردند . مرد جوان پرسید : چه کنم تا به خدا برسم ؟ لوکاس گفت : زیاد خوش گذرانی نکن . وقتی جوان رفت ، شاگرد از استاد پرسید : بالخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه :لوکاس پاسخ داد : (سیر و سلوک روحانی مثل گذشتن از یک پل بدون نرده است که روی یک دره کشیده شده باشد . اگر کسی بیش از حد به سمت راست کشیده شده باشد می گویم به طرف چپ برود و اگر بیش از حد به طرف چپ گرایش داشته باشد ، می گویم به سمت راست برود . این باعث می شود از راه منحرف نشویم و در دره سقوط نکنیم .)


 


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح
پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

آیا در میان این همه مسلمان و شیعه 313 نفر یار و یاور برای حضرت وجود ندارد تا ظهور کند؟
آیا در میان این همه مسلمان و شیعه 313 نفر یار و یاور برای حضرت وجود ندارد تا ظهور کند؟

در پاسخ این سؤال می گوییم:
اولاً: در روایات مختلف برای یاران و اصحاب خاص حضرت مهدی علیه السلام صفات و خصوصیات وی‍ژه ای ذکر شده که باید در 313 نفر موجود باشد، و ما به برخی از آن صفات قبلاً اشاره کردیم.
ثانیاً: همان گونه که در جای خود اشاره کرده ایم، از مجموعه ی احادیث استفاده می شود که حضرت دو دسته یار و یاور بعد از ظهور دارند: یکی یاوران خاص که 313 نفرند و دسته ی دیگر یاوران عام که ده هزار نفرند و باید این تعداد جمعیت نیز آماده شود.
ثالثاً: فراهم شدن 313 نفر از یاران خاص حضرت علت تامّه برای ظهور حضرت نیست، بلکه یکی از شرایط تحقق ظهور است، حضرت با کمک این تعداد افراد حکومت عدل گستر جهانی را پیاده خواهد کرد، اما اینکه آیا فراهم شدن این تعداد نفر علت تامه ی ظهور است؟ خیر، بلکه علل و عوامل و شرایط دیگری از جمله فراهم شدن زمینه ی لازم و مساعد برای حکومت حضرت نیز لازم است.


چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 , ساعت 5:21 صبح

فاطمیه قصه گوی رنج هاست ............................................ بهترین تفسیر سوز مرتضی است                                             فاطمیه شعر داغ لاله است..........قصه زهرای هجده ساله است                                                                فاطمیه اتش افروز دل است...........احتجاجش یک کتاب کامل است                                        فاطمیه سینه چاک دردهاست    ...............شاهد نامردی  نامردهاست                                          فاطمیه سوز دل را ساز کرد   ...............دفتر داغ علی راباز کرد                                                                           فاطمیه ماه گل افشردن است       .................فتح باب تازیانه خوردن است                                                                   فاطمیه قفل غم را شدکلید...............چون که دارد هم شهیده هم شهید


چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 , ساعت 12:39 صبح
مدینه کوچه هایت بوی زهرا می دهد        خبر از غربت شبهای مولا  می دهد                                                                                      مدینه در کجاست مزار فاطمه                                    چگونه شد خزان بهار فاطمه                    مدینه در کدامین کوچه زهرارازدند      به پیش چشم طفلان یارمولا را زدند                        مگر انجاعلی دو دستش بسته بود          که زهرا ناله دلش  اهسته بود         مدینه شد گل  یاست کجا نیلوفری                             کدامین کوچه دارد داغ مادری          کجا صورت به خاک نهاده فاطمه                   که دیده از  نفس افتاده  فاطمه                        سکوتت ای مدینه می زند بر جان شرر         سخن با ما بگواز قصه دیوار ودر         بگو از غربت امیرالمومنین                                     بگو شد فاطمه کجا  نقش زمین         فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>